هنگامی جعفر برمکی حضور هارون بود هارون احوال کنیزان جعفر را پرسید : گفت ای امیر دیشب به پشت خوابیده بودم و در کنار من دو تن از کنیزان بودند و مرا می مالیدند ( ماساژور بودند) خود را به خواب زدم تا ببینم طرز رفتار آنها با من چگونه است .
یکی از آن دو کنیز مکی بود و دیگری مدنی مدنی دست به طرف آلتم برد و با آن بازی کرد تا راست شد مکی به سرعت روی آن خوابید مدنی گفت من سزاوار تر به آن بودم زیرا از نافع بروایت شنیده ام که ابن عمر از رسول خدا نقل کرد کسی که زمینی را احیا کند آن زمین از اوست کنیز مکی گفت من شایسته به آنم زیرا به روایت معمر از عکرمه از ابن عباس رسول خدا فرمود شکار از آن کسی نیست که آن ار رمانده باشد بلکه از کسی است که آن را به دست آورده باشد .
لیست کل یادداشت های وبلاگ?